نخ پلیس

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

اختلال آسپرگر

فصل دو-قسمت 2 ، اون جایی که لستراد از صاحب مهمانخانه اعتراف میگیره چرا انقدر گوشت اضافی برای رستوران گیاهخواری شون خریده، جان و لستراد چند ثانیه زودتر میان بیرون. تو راه جان به لستراد میگه :

- اون(شرلوک) برخلاف ظاهرش خیلی از حضور تو خوشحاله.یه خوشحالی پنهان

- فک کنم بخاطر اینکه دوست داره چهره های قدیمی توباره بهم بخورن. بخاطر ...بخاطر...

- اختلال آسپرگر اش...

اما اختلال آسپرگر چیه؟

سندرم آسپرگر یک نوع اختلال رشد عصبی یا نوروبیولوژیک می‌باشد که با مشکلات قابل توجه در ارتباط بین فردی و ارتباط غیرکلامی، مشخص می‌شود،

سندرم آسپرگر به صورت شکل ملایمی از طیف اوتیسم شمرده می‌شود، و وجه تمایز آن، حفظ مهارت‌های تکلمی و هوش معمولی است. افرادی با این سندرم ممکن است دارای یک یا چند مورد از ویژگی‌ها باشند:

روابط اجتماعی ضعیف، رفتارهای وسواسی و تکراری، خویشتن-محوری، تفکر منطقی و غیرعاطفی، علایق متمرکز، یادگیری آسانتر زبانهای ثانوی و کمبود در توانایی‌های حرکتی.

(ممکن است توانایی‌های حرکتی به طور محدودی کامل نشود و در طرز راه رفتن یا انجام فعالیت‌های حرکتی پیچیده‌تر مثل راندن دوچرخه یا توپ بازی مشخص شود.)

افراد مبتلا به این سندرم، در روابط اجتماعی بسیار ضعیف هستند اما معمولاً اختلال یادگیری ندارند.

کودکان مبتلا به آسپرگر تنها به یک موضوع علاقه نشان می‌دهند و تمایل دارند همه چیز را در ارتباط با آن موضوع واحد بدانند و راجع به دیگر مباحث کمتر صحبت می‌کنند؛ بنابراین این کودکان به دلیل مهارت‌های اجتماعی ضعیف و دامنه محدود علایق از دیگران جدا می‌شوند و برقراری ارتباط با سایرین را با رفتار غیر متعارف و نامناسب خود یا در خواست صحبت کردن، تنها راجع به یک موضوع خاص، غیرممکن می‌سازند.

 

همه ویژگی های یاد شده در شرلوک وجود داره.

 رفتار وسواسی و تکراری مثل نواختن ممتد ویلون. یادگیری زبان ثانوی مثل زبان صربستانی که وقتی مایکرافت گفت تو دو ساعت یادگرفتم، بهش گفت کند شدی!

تنها کمبود توانایی حرکتی تو شرلوک دیده نمیشه و باقی موارد هم مثل روز روشنه!

با این اوصاف شرلوک نه تنها اختلال شخصیت ضداجتماعی داره، که بلحاظ فیزیکی و عصبی هم اختلال دوری از جمع رو داره

یعنی عامل وراثت و محیط هر دو در شرلوک جمع شده.

تد باندی

-عاشق قاتل های باهوشم. دلشون میخواد گیر بیفتن

-چرا؟

- تا تحسین بشن! تشویق در پایان نمایش بی نظیرشون.نقطه ضعف نوابغ همینه . دلشون تماشاچی میخواد.

s1 e1 48':24


تد باندی

Ted Bundy ، نمونه اعلای یک sociopath جامعه گریز درجه یک !

قاتل سریالی . خوشتیپ و جذاب. با اعتماد بنفس. عدم حس پشیمانی.

باهوش در فرار از زندان .مغز متفکر در طراحی نقشه ها . آشنا به علم حقوق و بازی دادن دادگاه و رسانه ها و خریدن زمان

باندی  در مصاحبه‌ای گفته: "احساس گناه واقعاً هیچ مشکلی رو حل نمی‌کنه... اذیتت میکنه... فکر کنم، من موقعیت حسادت برانگیزی دارم، اینکه مجبور نیستم با حس گناه سر و کله بزنم. هیچ دلیلی وجود نداره که اینکار رو بکنم."

وضعیت روانی باندی با عناوین دیگری هم توصیف شده‌است. خودشیفتگی، ضعف قدرت داوری، رفتارهای کنترل کننده و گمراه کننده و... . متهم کردن دیگران و انکار دو مشخصه اصلی مکانیسم دفاعی باندی بودند

زندگی کامل این فرد رو در ویکیپیدا بخونید و فیلمها و مصاحبه ها رو از یوتیوب مشاهده کنید


اما چه چیز باعث شکل گیری شخصیت باندی شد؟

1. قدم اول: تولد

تدی فرزند نامشروع مادرش بود که تا سالها ازش مخفی شده بود و بعد از فهمیدنش، دچار مشکلاتی شد.

قدم دوم:خانواده

تو خانواده ای بزرگ شد که به گفته خودش،مهر و توجه وجود نداشت و نتونست با شوهر مادرش ارتباط برقرار کنه

قدم سوم: ترک معشوق

تو دوره دانشگاه با استفانی بروکس رابطه برقرار کرد اما مدتی بعد بروکس به این نتیجه رسید که باندی فرد با همت و برنامه ای برای آینده نیست.پس ترک اش کرد. در حقیقت ضربه نهایی برای ترکیدن تمام عقده های کودکی از این زمان تو وجود تد ایجاد شد.

همه ی زنها به نوعی مردها رو تربیت میکنن. چه مادر و چه همسر.مسلما ترک گفتن استفانی یک ترک ساده نبود و با تحقیر و تلخی زیاد انجام شد که ضربه سختی به تد وارد شد و شخصیت آینده شو شکل داد (حواستون باشه چه جوری یکی رو رد میکنین!!)


تمام زنهایی که مقتول تد بودن، با هیبت و شکل ظاهری استفانی و اکثرا تو دوره دانشگاه بودن:

زنان گمشده ویژگی‌های مشترک کمی داشتند، آنها همگی دانشجویان سفید پوست کالج، جوان و جذاب بودند و موهای بلندی با آرایش مشابه داشتند.

در حقیقت این رفتار بیمارگونه برای ارضای خشم سرکوب شده حاصل از تحقیر کودکی و ترک معشوق برای نشون دادن قدرتمندی و سلطه بر زنها انجام شده

تد بعد از مدتی به اوج رسید و بعد از دست وپا کردن اسم و رسم، خودشو به استفانی نزدیک کرد، هم زمان با دونفر دیگه هم ارتباط داشت، و با استفانی قرار ازدواج گذاشت و بعد مدتی، به طور کامل قطع ارتباط کرده و دستشو تو پوست گردو گذاشت فقط برای اینکه : می‌خواستم به خودم ثابت کنم که اگه می‌خواستم می‌تونستم با اون ازدواج کنم

حتی از استفانی هم انتقام گرفت اما این انتقام آرومش نکرد و به روش های دیگه ای این شخصیت شکل گرفته رو ادامه داد .


عنوان شده مهم ترین انگیزه باندی برای تجاوز و قتل میل شدید به در اختیار داشتن بوده‌است. به گفته خود باندی، تجاوز و آزار جنسی میل او به در اختیار داشتن قربانیانش را در حد کمال ارضا می‌کرد: آنچه در واقع عاید من می‌شد در اختیار گرفتن هر چیزی بود که دزدیده بودمش... من از داشتن چیزی لذت عمیق می‌برم که وقتی به خواستنش اراده کردم، برم و ورش دارم. حد نهایی در اختیار داشتن قربانی اینه که زندگیش رو بگیری ... و بعدش بقایای فیزیکی رو تصاحب کنی...

جالب تر اینکه قابلیت کنترل این رفتار رو داشته و نسبت به خانواده و دوست دخترهای جدی اش آزاری نداشته:
در آخرین ملاقاتشان باندی به کلاپفر گفت: "هر وقتی که حس می‌کردم حس قدرت ناشی از بیماریم داره تو وجودم راه پیدا می‌کنه عمداً ازت دوری می‌کردم


چرا مولی عاشق شرلوکه؟

آدما بنا به گذشته شون,آینده رو رقم میزنن.

اگه کسی تو خونه ای زندگی کرده که اختلالات شخصیتی وجود داشته,یا خودش اون اختلالاتو میگیره یا در آینده بدنبال همسر,کسی رو جذب میکنه که اون ویژگی ها رو داشته باشه. 

یه جورایی به عنوان همیار و دلسوز و دستگیرنده اینجور شخصیتها تربیت شده و شکل گرفته. حالا دیگه نمیتونه دنبال زندگی و آدم عادی باشه. تو این سکانس مولی دقیقا به این موضوع اشاره میکنه که پدرش شبیه شرلوک بوده.

کتاب عشق ویرانگر که تشریح اختلالات شخصیته,علت جذب ما به این افراد رو  توضیح داده

و شرلوک که یک جامعه گریز خودپسنده؛ در ذیل این دو اختلال در خصوص جذب اینگونه افراد میخونیم:

"درک اینکه چرا شما وارد رابطه عاطفی با فردی ضد اجتماعی شده اید، بسیار آسان است! شما شیفته شخصیت هیجان انگیز و قدرتمند او شده اید.

شاید شما در خانواده ای رشد یافته اید که در آن تلاش میکردید تا با والدین ضد اجتماعی یا بی عاطفه خود ارتباط برقرار کنید

احتمالا جایی عزت نفس شما به شدت آسیب دیده است و به همین دلیل در یک رابطه عاطفی ، ارزش چندانی برای خود و نیازهایتان قائل نمیشوید

شاید در کودکی به شما القا شده است که لیاقت یک رابطه صمیمانه یا صادقانه را ندارید

یا در این خیال به سر میبرید که با تلاش، یک روز محبوب سرکش خود را اصلاح خواهید کرد."

عشق ویرانگر/براد جانسون-کلی موری/موسسه رسا/ ص 125

 
حتی تو سکانسی(s3 e3)که شرلوک به مولی میگه : not all the men you fall for turn out to be sociopaths ، همه مردایی که عاشقشون میشی که نباید جامعه گریز باشن... مولی جواب میده نه، اما اتفاقاتی که بعدش میفته ومیبینیم  از تام بعد از مدت کوتاهی جدا میشه، جواب این پرسش رو مثبت میدونیم!
آره شرلوک؛ همه مردایی که عاشقشون میشه باید خاص باشن! چون پیشینه زندگی اش ایجاب میکنه این اتفاق بیفته.
شخصیت بچه ها مثل یه مزرعه است که هرچی توش بکاری، همون درمیاد...

you chose

همیشه تو زندگی، این ماییم که موقعیتا رو انتخاب میکنیم بدون اینکه بخواییم.یا حتی بدون اینکه بدونیم.

خیلی وقتا میشه از خودمون میپرسیم چرا من؟؟؟ خدایا چرا همه این اتفاقا برای من میفته؟

واقعیت اینه که ما خودمون، تو عمق ناخودآگاهمون نهادینه شده که دنبال اون جور آدما و موقعیتا باشیم

اگه همچین چیزی بهمون بگن، انکار میکنیم و نمیپذیریم.ولی واقعیت اینه که ما خودمون خواستیم

 

در بخش 3.3 سکانسی هست که جان از این موضوع که همه اطرافیانش آدمای خاصی اند، عصبانی میشه و شرلوک بهش میگه اون خودش دوست داره که اینطور باشه...
اما جان نمیتونه این موضوع رو بپذیره:

1. تو یه دکتری که به جنگ رفتی

2.مردی که بیشتر از یک ماه تو حاشیه شهر دووم نیاورد(بعد ازدواج)

3.بهترین دوستت یه جامعه گریزه که راز جنایتا رو کشف میکنه تا مجبور نباشه مواد بزنه!

تو به یه طرز زندگی ثابت معتاد شدی که به طور غیرعادی به شخصیتا و موقعیتای خطرناک جذب میشی!

دوراز ذهن نیست زنی که عاشقش بشی مطابق این الگو باشه...

- اما اون قرار نبود این شکلی باشه...چرا اون اینطوریه؟

-چون "تو" انتخابش کردی

 
حتی تو سکانسی که شرلوک به مولی میگه : not all the men you fall for turn out to be sociopaths ، همه مردایی که عاشقشون میشی که نباید جامعه گریز باشن...
مولی جواب میده نه، اما اتفاقاتی که بعدش میفته ومیبینیم  از تام بعد از مدت کوتاهی جدا میشه، جواب این پرسش رو مثبت میدونیم! آره شرلوک؛ همه مردایی که عاشقشون میشه باید خاص باشن!!