نخ پلیس

انتخاب یا انتساب

فصل 4 ، قسمت 3

قسمتی هست که یوروس شرلوک رو تحت فشار میذاره تا بین دوست و برادرش برای ادامه ی مسیر،یکی رو انتخاب کنه

شرلوک تو انتخابش شکی نمیکنه. از اول جان رو انتخاب میکنه. اما چرا؟

این انتخاب چی رو نشون میده؟

can you help me

هر وقت میرم سینما کوروش،رنگ متفاوت بعضی صندلی ها با نظم غیر منطقی اش،فکرمو به خودش جلب میکنه.
این دفعه ، بعد فیلم ازش عکس گرفتم و نشستم نقشه شو دراوردم.




شما میتونین نظم این صندلی های خاکستری رو دربیارین؟
یا فکر میکنین دلیل رنگ متفاوتش چیه؟

موزه ی شرلوک هلمز


جست و جوی baker street در گوگل مپ

که رستوران هادسون و موزه ی شرلوک هلمز شد نتیجه ی حاصله

 بخش نظرات رو کمی نگاه کردم و متوجه شدم هزینه بازدید از موزه میشه 15 پوند ، چیزی حدود 70 هزار تومن

همه، بی بروبرگرد از رفتار خوب متصدیان و راهنمایان موزه راضی بودند

اما در کل، عده ای از موزه راضی و عده ای ناراضی بودند.

مثلا اینکه این چه جای کوچیک و تخیلی با هزینه ی زیاد و صف طولانیه؟!

فکر اینکه این موزه ، بازسازی محل زندگی شخصیت تخیلی یک داستان باشه که هیچ واقعیت نداره، خنده به لبم میاره :)

The Number of the Beast

 

 

The Number of the Beast

the name of that song that mrs hodson listened when she was had cleaned and sweeped  

while at the upstair,patience grenade had been burst

here,you can read and listen to full of this music 

For it is a human number,
Its number is Six hundred and sixty six."

تبلیغ نامحسوس

 

به جای تبلیغ رودررو و مستقیم، بهترین راه برای بخاطر سپردن و تاثیرگذاری، اشاره ی غیرمستقیم و تلویحیه

  s1 e3 /1:24':40   یعنی صحنه ی رویارویی شرلوک و موریارتی کنار استخر، زمانی که جان به موریارتی حمله میکنه، موریارتی تنها با یک جمله "وستووده ها!" به صراحت و روشنی و ایجاز بجا نظر خودش رو اعلام کرد.

در کمتر از 10 ثانیه، با یک جمله و حرکت دست...!

باید روشهای جدید ارتباطی رو پیدا کرد؛مدتهاست کلام مستقیم اثرپذیری خودش رو از دست داده...

 

نشانه


اپیزود 1 - فصل 4

25":8':1

ببین چی پیدا کردم :)))

این سکانس که جان ، یوروس رو تو ایستگاه اتوبوس میبینه، سمت راست تصویر، تبلیغ اسمیت رو میبینیم

تو کوچیکترین چیزها هم دقت و برنامه ریزی هست

چیزی که عمرا فکرشو میکردیم قسمت بعد ، ماجرای اصلی باشه

به این میگن نشانه گذاری!

به این میگن گره افکنی درست تو در توی سریالی!!

اشارات اسلامی سریال شرلوک هلمز

سری سه، اپیزود یک، قسمتی هست که شرلوک خودشو آشکار میکنه و برمیگرده بعد از دوسال

و جان از اینکه به اون هیچ خبری نداده، شدیدا عصبانی میشه و حتی کار به برخورد فیزیکی کشیده میشه

تو برخورد آخر که اومدن بیرون رستوران ایستادن، نمایی از رستوران میبینیم که واژه "حلال" نوشته شده s3 e1 / 26' : 50

 

هر فیلم یا سریال دیگه ای بود، میگفتم از دستشون در رفته.

ولی امکان نداره چیدمان صحنه این سریال، رو هوا و بی دلیل باشه...

اما هرچی فک میکنم، دلیلشو نمیفهمم :l

یه سکانس دیگه از این سریال که به مسلمونها اشاره میشه، سری دوم، اپیزود اول هست. آخرای فیلم.( s2  e1  / 1: 27': 54 )

اونجا که آیرین ادلر داره بدست تروریست های پاکستانی کشته میشه و شرلوک نجاتش میده

با مقایسه این دو سکانس نمیتونم تصویر درستی از دیدگاه سازنده این سریال درباره مسلمونها پیدا کنم :)

حالا هرچی که هست؛ خنثی یا منفی

sherlock's death (shot)

بی شک یکی از بهترین بخشهای سریال شرلوک، بخش گلوله خوردن و نحوه ی رویایی شرلوک با اون هست.

بیایین از اول، این صحنه ها رو مرور کنیم.

کل این بخش رو همراه با زیرنویس فارسی قرار دادم

دریافت
حجم: 27 مگابایت

از اینجا شروع میشه که مری (mary morstan) برمیگرده ، شرلوک در آنی شخصیت جدیدش رو میشناسه ،حالا سعی میکنه با این شوک کنار بیاد...

با وجود این، هنوز نتونست خوب شخصیت جدید مری رو تو ذهن خودش جا بندازه و پیشبینی عملکردشو درست تشخیص نداد که موجب شد بر خلاف انتظارش گلوله بخوره.

حالا وارد بخش بینظیر و جذاب واکنش شرلوک میشیم.

پایین رفتن از پله ها میتونه نماد افول ، پایین رفتن سطح هشیاری ، ضعف در عملکرد باشه.

http://bayanbox.ir/view/2734143202207313564/Picture5.png

 

همین حین، شخصیتها وارد میشن.

تمامی مراحل در ذهن شرلوک اتفاق میفته. یعنی به تمام این اطلاعات و مراحل آگاهی داره و درحقیقت خودش به تنهایی همه رو پشت سر میذاره اما در قالب کمکی شخصیتهای محیط که تو ذهنش بنا به عملکرد و تصوری که از دنیای واقع دارن، نقش میگیرن.

اول از همه ،مولی(molly)، همکار خوش قلب شرلوک که دلسوزی و حسن نیتش رو چندین بار نشون داده

چند دیالوگ و حرکت قابل توجه از مولی میبینیم:

1 - مثل فیلمها نیست که یه عالم خون پخش شه و تو پرت شی به عقب.

اشاره به این نکته، یعنی تمییز واقعیت از فیلم، تو سریالی که خودش میتونه سرشار از حقه فیلمی باشه - چه بسا گاها سوار کرده - ، باعث ایجاد نزدیکی بیشتر با مخاطبه.و این یک گام ما رو به پیام کلی و پنهان سریال که "واقعیت محور" بودنه ، نزدیک میکنه. حتی در یک فیلم! یه جورایی جمع اضداده.

http://bayanbox.ir/view/1604105555756399097/Picture12.png

2 - we need to focus

به ضمیر و فعل دقت کنید: "ما" احتیاج داریم که تمرکز کنیم.

شرلوک تو ذهنش از شخصیتها کمک میگیره تا خودشو نجات بده.و این در قالب همکاری صورت میگیره؛ گرچه خودش رو یک جامعه گریز بالفطره میدونه.

یک جامعه ستیز بالفطره چه احتیاجی به آدمهای محیطی خودش برای نجات داره ، حتی توی ذهن؟

3 - سیلی زدن و تمرکز حواس توسط مولی انجام میگیره. یک زن! در صورتی که شرلوک از ارتباط با زنها سربازمیزنه. گرچه نقش مولی،بیشتر خواهرانه است اما حضور حیاتی یک زن تو زندگی همچین قهرمانی که خودشو بری از زنها میدونه،هم حائز اهمیته.

یه نکته مهم، سرعت عمل بالای شرلوک در رویارویی با این حادثه است . مولی میگه فقط سه ثانیه فرصت داری تا تمرکز کنی.این تمرکز بسیار کوتاه، بعد از شوک شناختن مری و تیرخوردن ازش باید انجام بشه.

شرلوک کسیه که ارزش ثانیه ها رو میدونه و میتونه با کمک ترکیبی ذهن و جسم ،جلوی مرگش رو بگیره.همین میتونه به تنهایی اون رو از زمره آدمهای عادی جدا بکنه. یعنی سرعت عمل و اولویت بندی موضوعات

-استنتاج نوع ضربت گلوله و انتخاب روش مناسب برای احیا:

اینجا ، اندرسون، دستیار لستراد وارد میشه

http://bayanbox.ir/view/2559501427625093408/Picture2.png

اولین نکته ای که بعد از پرسش تعداد سوراخ بدن به ذهن میرسه، قدرت شتاب گلوله است که مسلما به نوع اسلحه مرتبط میشه

و شرلوک برای جواب این پرسش سراغ نوع اسلحه میره.

http://bayanbox.ir/view/882350292247449023/Picture3.png

حالا وقت وارد شدن مایکرافت، برادر بزرگتر و سرکوبگر ، در عین حال راهنماست که متوجهش بکنه احتیاجی به شناخت نوع اسلحه نیست و از روشهای ساده توجه به محیط(آینه پشت سر) هم میشه استفاده کرد. اینجا اهمیت نقش مایکرافت در شکل گیری شخصیت فعلی شرلوک از بچگی رو میبینیم.

 

http://bayanbox.ir/view/4035754960990301339/Picture11.png

مبارزه با شوک:

تو این قسمت شرلوک از پله ها پایین میره و این یعنی وا دادن. برای همین مجبور میشه با ترسش روبرو بشه.

اولین ترس، مربوط به بچگی میشه. ریش قرمز(red beard) که اولین بار مایکرافت در قسمت عروسی جان،پشت تلفن ازش نام میبره.("s3 e2 / 00:16':52 )

همچنین در همین قسمت مگنسون،به عنوان نقطه ضعف شرلوک به رخش میکشه که باعث جا خوردن شرلوک میشه("00:25:07 / s3 e3 )

و کماکان هم به عنوان معما باقی میمونه اما میدونیم سگی هست که شرلوک رابطه عاطفی باهاش داره.

http://bayanbox.ir/view/2501363737744279396/Picture6.png

- مبارزه با تشنج و شوک و کنترل درد : در تمامی این لحظات، هشیاری و آگاهی وجود داره و مولی به عنوان کمک، در ذهنش مراحل رو یادآوری میکنه.

مبارزه با ترس: خان آخر مبارزه و اصلی ترین اژدها.

منفور ترین شخصیت زندگی شرلوک، جیمز موریارتی رو در یک محیط بسته، بصورت زنجیر شده میبینیم .

http://bayanbox.ir/view/5337515148448031346/Picture7.png

در واقع موریارتی، خود ترس هست اما در اعماق وجود شرلوک، بسته شده. حالا همین اصل ترس، رو میکنه به شرلوک و میگه : "لازم نیست هیچ وقت از درد بترسی.اون همیشه تو وجودت هست" 

تو قسمت مرگ موریارتی و سکانس ملاقاتش تو خونه شرلوک، یه جمله ای میگه که بنظرم شاهکار و بیس همه داستان و فیلمنامه هایی بر اساس وجود قهرمان و ضد قهرمانه.

میگه" تو از آزادی من از زندان خوشحالی؛ چون همه قصه ها یه آدم شریر درست و حسابی لازم دارن ("s2 e3 / 00:22:58 )

در واقع قهرمانی شرلوک، با وجود ضدقهرمانی مثل موریارتی معنا پیدا میکنه تا جوهره وجودیشو به نمایش بذاره.

بر همین مبنا اگر نگاه کنیم، وجود موریارتی، یعنی خود ترس که میتونه محرک مبارزه با خودش باشه.

{درد- شکستن قلب - از دست دادن - مرگ } مفاهیمی هستن که موریارتی برای شکست و زمین زدن، به شرلوک تلقین میکنه.

http://bayanbox.ir/view/5995219533612807630/Picture8.png

به طور موازی و همزمان، تلاش جان در دنیای واقعی و کشاکش دنیای بیرون برای زنده نگه داشتن شرلوک و دنیای درون برای شکست و این مبارزه درونی و نفسانی رو به خوبی در کنار هم مشاهده میکنیم.
در ابتدا موریارتی موفق میشه و شرلوک رو تا آستانه شکست و مرگ پیش میبره.این یعنی تلاش پزشکی و جسمانی برای برگردوندن شرلوک بی نتیجه است تا وقتی که خود شرلوک برای زنده موندن مبارزه درونی میکنه و تو جنگ مرگ یا زندگی، دومی رو انتخاب میکنه و بلند میشه...

اما چی محرک این انتخابه؟ چه چیز تو دنیا ارزش برگشتن از جایی رو داره که دیگه کسی شرلوک رو اذیت نمیکنه؟

موریارتی، یه جمله میگه که شرلوک چشماشو باز میکنه : "جان در خطره"

تنها دلیلی که باعث برگشت شرلوک میشه و مگنسن چقدر خوب اهرم فشار شرلوک رو پیدا کرده بود!

حتی وجود جان، به تنهایی شاید باعث برگشت شرلوک نمیشد. اون چیزی که شرلوک رو به تلاطم انداخت، درخطر بودن جان، به خاطر وجود همسرش بود...هیچ کس جز موریارتی با برانگیختن حس رو کم کنی نمیتونست اینطور شرلوک رو برای میارزه با مرگ ترغیب کنه.

چقدر این سکانس ، طلایی و پرمعنی و شاهکار بود. دس مریزاد واقعا.

http://bayanbox.ir/view/7316970774664132704/Picture10.png

به طور خلاصه اقدامات شرلوک برای جلوگیری از مرگ:

1- رجوع به قصر ذهنی mind palaceبا زنگ هشدار(موفق)

2- تمرکز حواس(موفق)

3- جلوگیری ازدست دادن خون- استنتاج و درنهایت افتادن به زمین از عقب(موفق)

4-مبارزه با شوک و تشنج(ناموفق)

5- کنترل درد(ناموفق)

6- مبارزه با ترس(ناموفق)

7- محرک "در خطربودن جان" (موفق)

http://bayanbox.ir/view/8241449148814416070/Picture4.png

* نکته : افرادی که شرلوک در ذهنش وارد میکنه، مولی ، اندرسون ، مایکرافت و موریارتی هستن.

سه شخصیت مولی،مایکرافت و موریارتی که میدونیم نقش مهمی تو زندگی شرلوک دارن. اما چرا اندرسن تو این موقعیت حساس به ذهن شرلوک وارد شد؟ واقعا جوابی براش پیدا نمیکنم.