جان ، بعد از اون ضربه روحی تو جنگ، هیچ روشی برای برگشتن به زندگی پیدا نکرده بود .
تا اینکه شرلوک رو پیدا میکنه و بخشهای جذابی از زندگی نشون میده که هیچ وقت تجربه نکرده بود.
شرلوک جان رو به زندگی برگردوند. اما دوباره ازش گرفت.
وقتی بعد از چند سال، دوباره روبروی همون روانشناس نشست و گفت منبع حال خوب این سالهاشو از دست داده و همون شکستها ، این بار چندبرابر بهش مستولی شده، واقعا درد کشیدم. چون میفهمیدمش و این چرخه معیوب رو تجربه کرده بودم و تو اوج زمانی که باید "زندگی" میکردم، دوباره روبروی مشاور نشستم و حرفایی زدم که منو پرت میکرد چند سال قبلم.
ولی وقتی تو فصل بعد معلوم شد همه اش دروغ بوده و این برگشت شرلوک یه جورایی برام تخیلی اومد، یکی از رشته های پیوند من با این سریال گسسته شد.
سریال پلیسی لوتر رو پیشنهاد میدم چون ریتم تند خوبی داره. تعداد قسمتا کم و خوش ساخته. یعنی براش وقت گذاشته شده.
1.جان لوتر برای شناسایی و پیشبینی افعال و حرکات مجرمین، از روانشناسی قوی استفاده میکنه.
2. انگار استفاده از زن باهوش جذاب مشاور تو سالهای 2010 رواج داشته ! چون آلیس مورگان ، نسخه بسیار نزدیک به آیرین ادلر شرلوک هلمزه.
3. تو این سریال برخلاف سریال شرلوک، سعی میشه بر قهرمان بودن جان تاکید کنه
4.هر بخش سریال حول تفکرات ناب و برنامه های بی نقص یک مجرم یا بیمار روانی میچرخه که لوتر با روش های خاص خودش میتونه معماگشایی شون کنه.
5. متاسفانه فیلم جوری نشون داده میشه که همیشه حق با جان هست، حتی وقتی قانون شکنی میکنه درحالیکه خودش درحال دستگیری قانون شکن هاست. ( ماستمالی کردن قتل اون دختره - نادیده گرفتن قتل آلیس)
- ما یه "جاسوس افزار" تو لپ تاپش پیدا کردیم
- چقد زیر نظر بوده؟
- هرچی که میشه دونست رو طرف میدونسته.همه فایلها و هر وبسایتی که سرمیزده.حتی از افکارشم خبر داشته.
- قبلا اینجوری بود که هیچ وقت نمیتونستیم از درونیات همدیگه باخبر بشیم
- اون روزا تموم شدن
Luther S4.e1
تو شرایط یکسان، اونی مقاوم و متفاوت عمل میکنه که تو پیشینه زندگیش برای چنین لحظه هایی خودشو آماده کرده باشه.
جان حتی تو مرحله سختتر از مارک قرار داشت اما بهتر تونست خودشو کنترل کنه.
قهرمانها اینطوری پدید میان. از بین مردم عادی. با انتخاباشون.
- من سکوتتو میخوام
- کاری که داری انجام میدی اشتباس
- اره میدونم
- پس چرا انجام میدی؟
- چون درسته
شبیه رابطه موسی و خضر. بهش گفت نمیتونی همراه من باشی.
اما موسی خیره سری کرد. هنوز اونقد بزرگ نشده بود که جلو پاشو نبینه و به وظایف ساده اش عمل نکنه، که بتونه سکوت کنه.
خضر فقط اعتماد و همراهی میخواست.فقط همین...
luther
s1-e4
- کسی میتونه حتی از طریق زورگویی بهت نشون بده که به تو توجه میکنه
s1.e3
- وقتی کسی چیزی از شما میخواد، اگه زودتر بهش بدید، دست از سر شما برمیداره. اما اگه گرسنه نگهش دارید(معطل) ، باعث میشه به ساز شما هم برقصه.مثل التماس کردن خانواده قربانی ها در جنایات
s1.e4